ساعت 24
گذشت آنوقت هایی که مردم همدیگر را دور میزدند ،حالا از روی هم رد می شوند در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است وقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی . . بی آشیانه را شوق ماندن نیست سنگ بر زمین انداز ، من خود پریده ام
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی….
صبح هم ماجرای ساده ایست،
گنجشک ها بیخودی شلوغش می کنند…!
ارزش بعضیا اندازه اشکه که از چشمات بیفتن
نه اندازه نبض که اگه نباشن نباشی …
داور قلبم سوت نداره
راحت باش ، خطا کن
نوشته شده در شنبه 91/2/2ساعت
12:11 عصر توسط نظرات ( ) | |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |